سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الغفار

ابن خلکان در «وفیات الاعیان» نوشته است که سری سقطی گفت : سی سال است که از یک جمله« الحمدلله» که بر زبانم جاری شد استغفار می کنم . گفتند : چگونه؟ گفت : شبی حریقی در بازار رخ داد . بیرون آمدم ببینم که به دکان من رسیده یا نه ؟ به من گفته شد : به دکان تو نرسیده است . گفتم :«الحمدلله» یک مرتبه متنبه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد آیا نباید در اندیشه مسلمانان باشم.


خوشا به حالت سری که وظیفه ات فقط 30 سال استغفار بود، ما چه کنیم که باید سال ها و قرن ها برای این عمر پر غفلتمان استغفار کنیم.خوشا به حالت که به اشتباهت پی بردی . بدا به حال ما که لباس های نرم و غذاهای مطبوع ورفاه و آسایش حتی مجال فکر کردن را از ما ربوده . حتی به فکرمان هم خطور نمی کند که برادران و خواهران مسلمانمان چگونه روز را به شب می رسانند . از این شکر می کنیم که موشک هایی که خواب و آسایش و امنیت را ازعراقیان و فلسطینیان دریغ می کنند، جرئت وارد شدن به محدوده ما را ندارند و خواب نازمان را بر هم نمی زنند .
چرا نباید به خاطر دردهای آنان اندکی درد بکشیم ؟ چرا راحت و آسوده در خیابان های شلوغمان قدم می زنیم و فکر نمی کنیم که جای دیگری دست ها را بر سر گرفته اند و در خیابان هایشان از ترس فریاد می زنند و می دوند.
اصلا برادران و خواهران فلسطینی و عراقی و افغانی و لبنانی و... به کنار، اصلا بگوییم دیگر مسلمانی از بین رفته و به آروزیی بدل شده ، آیا نباید به فکر هم وطنانمان باشیم که برای زنده ماندن آبرو و حیثیتشان را گرو      می گذارند ؟ آیا رسم مردانگی ایرانی زیر خروارها خاک مدفون شده ؟ پس کجاست باد و طوفانی که این غبار غلیظ را بزداید ؟ پس کی می خواهیم از این غفلت سر برآوریم و کمر همتمان را ببندیم و برای شروعی مجدد تلاش کنیم ؟؟؟؟

خداوندا ! ببخش بر ما که اینگونه اهل و عیالت را فراموش کرده ایم . (الخلق عیال الله)

پروردگارا ! مسلمانی را که به مردانگی و جوانمردی شرافت و عزت بخشیده بر ما بپسند و آن را  از قفس آرزو آزاد فرما .

اللهم عجل لولیک الفرج و أید قائدنا الخامنه ای 


نوشته شده در  شنبه 86/4/16ساعت  2:14 عصر  توسط نورالهدی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یا علی
کشف یک ترکش جدید!
همان یک‏ِ جاودانه
پدرم چو دریاست!
آغازم می کنی؟
امان از واحد!
طعم خاک
ریحانه‏ام
[عناوین آرشیوشده]