به نام یکِ ماندگار زینب
پدر گفت:«بگو یک!»
و تو تازه زبان باز کرده بودی و پدر به تو اعداد را می آموخت.
کودکانه و شیرین گفتی:«یک!»
و پدر گفت:«بگو دو»
نگفتی!
پدر تکرار کرد:«بگو دو دخترم»
نگفتی!
و در پی سومین بار چشم های معصومت را به پدر دوختی و گفتی:«بابا! زبانی که به یک گشوده شد، چگونه با دو دمسازی کند؟»
و حالا بناست تو بمانی و همان یک! همان یک ِ جاودانه و ماندگار.
بایست بر سر حرفت زینب! که این هنوز اول عشق است.
(آفتاب در حجاب نوشته ی سید مهدی شجاعی)
و این است شور و حماسه ای که حسین به پا کرد و زینب با خون دل به دستمان رساند. تا شاهد باشیم نصر و پیروزی شیعیان و خفت و خواری دشمنان اسلام را...
لینک های مرتبط:
سمیر قنطار بعد از سی سال آزاد شد.
متن کامل سخنرانی سمیر قنطار در مراسم استقبال
تصاویر جشن بزرگ پیروزی مقاومت لبنان