به نام...؟
تَمَّت ...اینم رفت مث همه ...چقد توشه گرفتیم کار ندارم...ولی...چقد سبک تر شدی؟...چقد غل و زنجیر بال هاتوباز کردی؟...چی؟!انقد گناهات زیاد بود؟!هر چقدم که باشه ، اولا اوس کریم خودش رحیمه ، دویّما اگر اینجا بخشیده نشدی کجا می خوای بری؟!دیگه کِی؟!...تا عرفه؟!اونم تو عرفات؟!....اوووه ...تا اون موقع کی زنده س کی مرده!...ها؟!...می ترسی؟!...می ترسی نبخشت؟!...مگه داستان موسی رو نشنیدی؟!همون که یه روز موسی می گه :خدا ! گناهکارترین آدمو نشونم می دی؟...خدا می گه فردا صبح دم دروازه شهر اولین نفر ، گناهکارترینه...
..........................
می ره دم دروازه ، می بینش ...یه پدر!!...اولین نفره که شهرو ترک می کنه موسی دوباره به خدا می گه : خدا ! حالا پاک ترین آدمو نشونم بده ! این دفعه خدا می گه : آخر شب ، آخرین نفری که میاد تو شهر ...
........................
همه جا تاریکه...یکی میاد تو ...احتمالا آخرین نفره...دست یه بچه تو دستشه !...وا ؟! خدا ؟! این که همون صبحیه هس که !! می شنوه : آره موسی این همونه ولی ...تو بیابون ...بچه ش نگاهش به کوه ها می افته...
........................
بچه : اوووه... چقد اینا بزرگن !...بابا ! بزرگ تر از اینا چیزی هس؟!...همون گناهکار : آره ...زمین بزرگ تره ...بچه : از زمین بزرگ تر چیه؟...همون گناهکار : آسمون...بچه : بابا بزرگ تر از آسمون چی؟ از اون گنده تر هم هس؟!... .... ....بغض گلوشو می گیره (همون گناهکار) : آره پسرم !..گناهای بابات ... بچه : بابا ! بزرگ تر از گناهای تو هم وجود داره ؟ چیه ؟!... .... ...بغضش می ترکه(همون دل شکسته ) : آره عزیزم ...کرم و بخشش خدا ...کرم و بخشش خدا...کرم و بخشش خدا....
------------------------------------------------------
هفته ی دیگه ، این موقع؟!... خواب و نَفَست مقدسه؟!
هفته ی دیگه ، این موقع؟!...دعات بی برو و برگرد قبوله؟!
التما....هیچی...به سلامت!!!