سلام آبجي
خوبي؟ الان چطوري؟ سلامتي؟ طوريت نشده كه؟ نكنه خوب نشده باشي؟ فرشته ها رم ديدي وقتي سرت محكم كوبيده شد به شيشه؟ چه شكلي بودن ؟ اصلا خيالات ذهنت را گفتي يا واقعا اين اتفاق افتاد؟ نكنه اينها كه نوشتي اثرات ضربه محكمي است كه به سرت وارد شده؟
اصلا تو كه رانندگي بلد نيستي چرا رفتي پشت ماشين نشستي كه اينقده محكم ترمز بگيري؟
جداي از شوخي مطلبت فوق العاده زيبا بود آبجي جون. باور كن به هيچ وجه اهل تملق و تعريف و تمجيد بي خودي نيستم.
يه تلنگر يا يه دريچه ي كوچيك از اميدواري.
هر چي دوست داري اسمش را بگذار ولي يه جورايي ترسم را از تنهايي بعد از مرگ از بين رفت و يه كمي هم از خواب بيدارم كردي.