• وبلاگ : در هواي دوست
  • يادداشت : بد آموزي!!!
  • نظرات : 7 خصوصي ، 32 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خانم معلم 
    در مجالي‌ كه‌ برايم‌ باقيست‌
    باز همراه‌ شما مدرسه‌اي‌ مي‌سازيم‌
    كه‌ در آن‌ همواره‌ اول‌ صبح‌
    به‌ زباني‌ ساده‌
    مهر تدريس‌ كنند
    و بگويند خدا
    خالق‌ زيبايي‌
    و سُراينده‌ عشق‌
    آفريننده‌ ماست‌
    مهربانيست‌ كه‌ ما را به‌ نكويي‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌دانايي‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌زيبايي‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌و به‌ خود مي‌خواند
    جنتي‌ دارد نزديك، زيبا و بزرگ‌
    دوزخي‌ دارد - به‌ گمانم‌ -
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌كوچك‌ و بعيد
    درپي‌ سودا نيست‌
    كه‌ ببخشد ما را
    و بفهماندمان‌
    ترس‌ ما بيرون‌ از دايره‌ رحمت‌ اوست‌
    در مجالي‌ كه‌ برايم‌ باقيست‌
    باز همراه‌ شما مدرسه‌اي‌ مي‌سازيم‌
    كه‌ خِرد را با عشق‌
    علم‌ را با احساس‌
    و رياضي‌ با شعر
    دين‌ را با عرفان‌
    همه‌ را با تشويق‌ تدريس‌ كنند
    لاي‌ انگشت‌ كسي‌
    قلمي‌ نگذارند
    و نخوانند كسي‌ را حيوان‌
    و نگويند كسي‌ را كودن‌
    و معلم‌ هر روز
    روح‌ را حاضر و غايب‌ بكند
    و بجز ايمانش‌
    هيچكس‌ چيزي‌ را حفظ‌ نبايد بكند
    مغزها پر نشود چون‌ انبار
    قلب‌ خالي‌ نشود از احساس‌
    درسهايي‌ بدهند
    كه‌ بجاي‌ مغز، دلها را تسخير كند
    از كتاب‌ تاريخ‌
    جَنگ‌ را بردارند
    در كلاس‌ انشأ
    هركسي‌ حرف‌ دلش‌ را بزند
    «غيرممكن» را از خاطره‌ها محو كنند
    تا، كسي‌ بعد از اين‌
    باز همواره‌ نگويد: «هرگز»
    و به‌ آساني‌ همرنگ‌ جماعت‌ نشود
    زنگ‌ نقاشي‌ تكرار شود
    رنگ‌ را در پائيز تعليم‌ دهند
    قطره‌ را در باران‌
    موج‌ را در ساحل‌
    زندگي‌ را در رفتن‌ و برگشتن‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌از قلة‌ كوه‌
    و عبادت‌ را در خدمت‌ خلق‌
    كار را در، كندو
    و طبيعت‌ را در جنگل‌ و دشت‌
    مشق‌ شب‌ اين‌ باشد
    كه‌ شبي‌ چندين‌ بار
    همه‌ تكرار كنيم:
    عدل‌
    ‌ ‌‌ ‌آزادي‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌قانون‌
    ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌شادي‌ ...
    امتحاني‌ بشود
    كه‌ بسنجد ما را
    تا بهفمند چقدر
    عاشق‌ و آگه‌ و آدم‌ شده‌ايم‌
    در مجالي‌ كه‌ برايم‌ باقيست‌
    باز همراه‌ شما مدرسه‌اي‌ مي‌سازيم‌
    كه‌ در آن‌ آخر وقت‌
    به‌ زباني‌ ساده‌
    شعر تدريس‌ كنند
    و بگويند كه‌ تا فردا صبح‌
    خالق‌ عشق‌ نگهدار شما

    پاسخ

    به به ...سلام خدمت استاد عزيزم و دختر ماهشون ...قدم رنجه فرمودين...خيلي ممنون از شعر زيباتون...ايشالله كه اين نوشته ها رو نخوندين اگرم خوندين خب چه مي شه كرد ...من بي گناهم همش تقصير اين صباس كه ما رو اغفال كرد كه از دوران مدرسه بگين...بگم خدا چي كارش نكنه ...شما ببخشيد ... . خيلي دلم واسه ي درس جامعه شناسي و تاريختون تنگ شده ...واسه موقع هايي كه مي گفتين خانوم خانوم ..شما شما ...بله خودتون ...اشكانيان مال چه دوره اي بودن؟...چه لحظاتي بود وقتي شما درس مي پرسيدين ، نفسا قابل شمارش بود...وقتتونو نمي گيرم ...خيلي ما رو حلال كنيد و برامون دعا...ممنون از ساجده عزيزم كه اين رتباط رو برقرار كرد...يا الله