سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف آخر ( عنوان شعر پایینه )

هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما
هزار چون و هزارن چرای بی زیرا

هزار بود و نبود
هزار شاید و باید
هزار باد و مباد

هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر
هزار بار نبرده
هزار بوک و مگر
هزار حرف نگفته
هزار راه نرفته
هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...

مگر تو ای همه هرگز !
مگر تو ای همه هیچ !
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط نا تمام بگذاری!

مگر تو ای دم آخر
در این میانه تو

                           سنگ تمام بگذاری !

 

 

--------------------------------------------------------------------------

دیروز اخوی و همشیره می گفتن همیشه تو چهرش یه غمی نهفته بود ، نفهمیدم چرا؟

وقتی خفن دلم گرفته بود ، نفهمیدم چرا ؟

وقتی رسم روزگار دوباره گلچین کرده بود ، نفهمیدم چرا ؟

امروز وقتی گفتم دسپرسم ، یکی بد جوری بم نیگاه ( از اون مدلای عاقل اندر سفیه ) کرد ، شاید نفهمیده بود  چرا ؟

وقتی گفتم : تسلیت ، گفت : مگه کی مرده ؟ ...گفتم : قیصر ....گفت مگه قبلنا نمرده بود ؟ ...نفهمیدم چرا ؟

یه چیز دیگه هم نفهمیدم این که چرا تا یه فوتبالیست ، یه بازیگر ، یه غیره و غیره یه کاری می کنن مث توپ صدا می کنه و اکثر مردم برا هم با آب و تاب می تعریفن که خبر داری فلانی عروسی کرد و یا اون یکی دستش اوخ شد ؟ ولی یه شاعر که به قول قیصر خالق آرمانشهره تا این حد باس غریب باشه . یه عمر با شعراشون پرورده شدیم و رشد کردیم و حتی پزشونو دایدم ولی بعد می یام و می گیم ...(همون که تو متن بود ) ...

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اغفر اومواتنا و ارحمنا

پ . ن : این پست جان قرار بود دیشب بیاد اینجا ولی به همون دلایل همیشگی امشب تشریف آوردن ولی شما بفکرین که دیشبه .


نوشته شده در  پنج شنبه 86/8/10ساعت  10:28 عصر  توسط نورالهدی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یا علی
کشف یک ترکش جدید!
همان یک‏ِ جاودانه
پدرم چو دریاست!
آغازم می کنی؟
امان از واحد!
طعم خاک
ریحانه‏ام
[عناوین آرشیوشده]