سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 به نام تو!!

خدایم سلام!...امشب تو مرا فرا خوانده ای که خود را به آغوشت بسپارم و با تمام وجود استشمامت کنم ...اما رحیمم ...با چه رویی؟...چگونه تو را بیابم؟...نوری برای چشمانم باقی نمانده ...شانه هایم خمیده از فرط سنگینی کوله گناهانم...هر گاه این حس هجوم آورد به دلم تو چه زیبا نگاه پر مهرت را بر سرم فرو ریختی ومرهمی شدی بر زخم های دیرینه... . این شبها را دوست دارم چرا که یاد آور اتصال خاک است و آسمان ...هنگامی که نامه ای ازطرف دوست رسید...زمانی که یار خود را نزدیک قرار داد... . پروردگارم می خوانم امشب تو را و می دانم که جوابم می دهی...اما...اما...چه چیز سخت تر از اینکه صدایت را نشنوم ...تو نزدیک منی اما فرسخ ها فاصله است میان من و تو ...

آیه ی زیبای «وَ إِذا سأَلک عِبادی عَن‍ی فَإنی قَریب أُجیب دَعوَهَ الداعِ إِذا دَعانِِِِ فَلیَستَجیبوالی و الیؤمنوابی لَعَلَهم یَرشُدون» مد هوشم کرده ... . مدام در ذهنم به رقص می آید ، همچون غباری محو گشته ، جان گرفته و رقصی دوباره ...تو به حبیبت گفتی : اگر بندگانم از تو مرا خواستند همانا که من نزدیکم ...نگفتی ای رسولم جوابشان را اینگونه بده ، که تو خود پاسخگوی بندگانت شدی...خودت گفتی دعوت هر بنده ات که خواستار تو باشد را جواب می دهی ...همه اینها قبول..اما حنانم !..یک سوال آزارم می دهد...تو به من بگو ...آیا مرا به بندگی قبول می کنی؟!...در عبادی که گفتی جایی برای من هم هست؟!
--------------------------------------------
این آیه ی نازو می تونی تو سوره بقره پیداش کنی !!!186اینم شمارش ...

اول همدیگه رو حلال کنیم بعدهم دعا...


نوشته شده در  یکشنبه 86/7/8ساعت  11:41 عصر  توسط نورالهدی 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یا علی
کشف یک ترکش جدید!
همان یک‏ِ جاودانه
پدرم چو دریاست!
آغازم می کنی؟
امان از واحد!
طعم خاک
ریحانه‏ام
[عناوین آرشیوشده]